کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین ....

ساخت وبلاگ
بیایید همین جابعد از خواندن همین چند سطر تصمیم بگیریم که از تنهایی ها نترسیم ، دلمان نگیرد وحس بدی نداشته باشیمکه دلمان برای خودمان نسوزد برعکس !کلی حــــــــــــــال کنیم برای قوی بودنمان برای تنها بودنمان !!..خیلی ها میگویند یا خیال میکنند که خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دلگیر است ، خیلی تلخ است اگر کسی خودش تنهایی بلند شود و خودش را بردارد و ببرد نشان دکتر بدهد !همین خیلی ها این نقطه را یکی از نقاط اوج ِ لحظاتی که آدم باید دلش برای خودش بسوزد میدانند ومیتوانند مرثیه ها برای چنین لحظه ای بسرایند ...اما اینطور نیست واقعا ..توی همین فروردینی که هنوز تویش هستیمحوالی نیمه شب !خودم را برداشتم و بردم و نشاندمش روی نیمکت اورژانس یکی از این بیمارستان های خیلی دور از خودم !خب تخصص ش را لازم داشتم وگرنه راه که بدهکارنبودم نصفه شبی !والا ..بعد هم خودم دارویش را گرفتمبرش گرداندماسپری نجویزی را پیف کردم توی حلقش تا راه تنفسش باز شودبعد هم خواباندمش...همین من ، چندسال قبل همین دخترک را دست تنها بردم درمانگاه درحالیکه حواسم بود که حواسش باشد که گریه نکند ، جیکش درنیاید از شدت درد پیچ و تاب برندارد بودنشنمیدانستم چه مرگش است فقط میدانستم کروکودیلی که پوستش آنقـــــــــــدر کلفت است کهبه هیچ دردی رو نمیدهدحالا وا داده دکتر که گفت ویلچر بیاورید برآشفته شدم که خـــــــــــــوبم !و دکتر برآشفته تر شد که منگل جان فشارت شش است !! و مهم نیست چقدر کروکودیل پررویی هستیالان است که سقط شوی به سلامتیوبعدش هم با سونو معلوم شد که سنگ کلیه نامحترمی دارد قل میخورد توی بودنم ومیخواهد بمیرد !هنوز برای خیلی ها عجیب است که داد نزده ام ! ومن لبخند میزنم که من حتی حواسم بود گریه نکنم ...من و کلیه ام و کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:58

هنوز به هوای زنگ زدن به مادر دستم به سمت گوشی کشیده میشود ...هنوز وقتی دیر میکنم خیـــــــــــــــــــــــال میکنم مادر است که زنگ زده سراغم را به نگرانی گرفته باشد ........هنوز دلم میخواهد مادر از خریدی طولانی برگردد .. فقط برگردد هنوز دلم میخواهد مادر از خوابی طولانی تر بیدار شود .....فقط بیدار شود هنوز دلم میخواهد مادر به نام صدایم کند ..........فقط صدا کند هنوز دلم میخواهد مادر باشـــــــــــــــــــــــــد ....فقط باشد لعنتی به این همه خواستن محال ..به این دل شکسته تکه تکه ... کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 15:56

به خودم که فکرمیکنم دوست دارم کاش به عقب برمیگشتم به کودکی ها !وخیلی چیزها را عوض میکردم ...وخیلی چیزها را هم البته اصلا دست نمیزدم !به دخترک یاد میدادم و مجبورش میکردم خودش را بیشتر دوست بدارد واین بیشتر یعنی بیشتر از همه ..دقیقا همه به او میگفتم خودت باید اول صف باشی همیشهقبل از پدر ومادرت حتی..به او میگفتم بچه باش وبچه گی کن ..توقرار نیست پسر و برادر و مرد باشی !تو تا ته ته دنیا تاروزی که موهای سپید برشقیقه ات بروید باید دخترک کوچکی بمانی..به او میگفتم مسئولیت پذیری حدی دارد بچه ...کاری نکن دنیا خیالش از بابت هرچیزی که تودر آن دخیل هستی راحت بشود کاری نکن که دنیا شانه هایش را بالا بیاندازد و بگوید خب این دیوانه که هست خودش را له کند مابرویم پی کارمانبه او میگفتم گاهی شانه خالی کنفرار کن !غیرقابل پیش بینی باش..به او میگفتم درد داشتن خجالت ندارد به او میگفتم لازم نیست همیشه قوی باشیضعیف بودن عیب نیستبرعکس !!!خیلی هم لازم است گاهی ..اگر به آن روزها برمیگشتم گوش دخترک را محکم میپیچاندم و میگفتم قدر درشتی چشمهایتقدر چالخند کوچکتقدر کودکی هایت را بدانوسعی کن زیبا باشی آنقدر که میشودآنقدر که وسع ت میرسی و هستیبه او میگفتم زیبایی یکی از ثروت های دنیای زنانه است که اندوه و گریه تباهش میکند البته آن بخش کروکودیلی دخترک راکه از دستکاری های خوشگل کننده به شدت گریزان است را دست نخورده باقی میگذاشتمو میگفتم همینطور نچرال قدر زشتی های قطعی وزیبایی های احتمالی ات را درکنارهم بدان...به عقب برمیگشتم اگر بغل شدن و بوسیده شدن و خواستن این دوتا را ازهمان بچگی به دخترک یادمیدادممیگفتم سعی نکن جوجه تیغی باشی دیوانهبه جایش خرگوش نرمالوی ملوسی باش کههی چلانیده بشود خب و چلانیدن را هم بلدباش کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 13:25

دخترکان ساکت وخموش را ... محکم تر بغل کنید ... طولانی تر .. .. وزیادتر دوست شان بدارید .. .. .. .. سکوت نشانه خوبی در " جولاب صولتی ها " نیست ... کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 13:43

اشک ...لبخند ...عشـــــــــــــــــــق ......قصه ای دروغ ...وِزوِزه ای در خــُـــرناس های باد ...صدا ....و درد که تا همیشــــه تنهاست و بی شریک !.....سرنوشت درخت .............. تبر .علف ...............سوختن در تاریکی صحرا .ستاره ....................سیاه چاله .خدای غرور را با هیچ کسی حرفی نیست .......نشخوار نام ت ..لرزش دستانت ..حرفهایت به طعم خون ..قلب پاره پاره ات ..همــــــــــــــــــــــــه را برای خودت نگه دار ...........او...خــــــــــــــــداوندگار غرور ...ریشه هایت را خواهد سوزانید ..لبهایت را خواهد درید ...ودستهایت را خواهد شکست ..و خلوت ت را در تاریکی ای ابدی فرو خواهد برد ....و در گورستانی هرشب نبش قبرت خواهد کرد ..زیرا که این بزرگترین عذاب مردگان است !....دستت را ...دستهای بیگانه ات را ......بسان سنگ با شیشه ...آتش و کاغذ ....پرنده و گلوله ...زیرا که من زخمهای تورا یافته است..با مختصات تک تک شان آشناست ..... کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 11:23

جز اینکه پاشنۀ پای چپ را شکافته ام !و کشـــف کرده ام که عجب خون خوشرنگی دارم ...جز اینکه در گردابی از بیحسی غلت زده ام ....و جز اینکه هنــــــوز گاهی یادم میرود که -- - - - - - - - - - - - - -- - - ....هیچ اتفاق تازه ای نیفتاده ......همین ! کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 86 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 13:52

خیلی وقت بود که میخواستم تکلیف یک چیزی را همینجا ..یک بار وبرای همیشه ..روشن کنم ..وخیلی وقت تر .... که دست ودلم به تایپیدن نمی رفت ...کلا به هیــــــــــــــــچ چیز..!و اما آن یک چیز :رودخانه ای خروشان را تصور کنید که دارد یکی را با خودش می برد ..!یعنی آب ِ جاری و به شدت روان .. یکی را به زور !.. سوار بر موجهایش سوق میدهد به سمت ِ نمیدانم کجا.....خب؟..خب ما فقط رفتن این یاروی موج سوار را میبینیم...جاری بودنش را ...روان بودنش را ...و رفتنش را با جریان ِ آب که انگار از آن گریزی نیست ...اینکه در این مسیر...در این جاری ِ اجباری...تیزی کدامین تخته سنگها ...یا دندانهای ! آشغالهای احتمالی توی آب ...!یا هر گاز و چنگ و زخم و آسیب ِ احتمالی دیگری ...تن ش را می خراشد ...و روحش را می ترساند ..وهزار ویک بلای دیگر..همه..از چشمان ِ ظاهربین ما دور می مانـَــد ....تنها چیزی که میبینیم رفتن است ...نماندن !...حکایت ِ جاری بودن زندگی و ادامه داشتن ش بعد از - - - - - - - - - - - - - - - حکایت عادت و عادی شدن!!!!!!!!!!...و حکایت سردی خاکـــــــــــــــ.....همه شان به چرتی ِ همان تصویر و تصور غلطی است که از سروته شدن یاروی توی ماهیتابۀ رودخانه !در ذهن ِ کوته مان !شکل میگیرد ...بی آنکه از جــِــلز و وِلــِــز شدنش ..ته گرفتن ..و سوختن ش در هجوم ِ آنهمه آب !..خبرداشته باشیم ... کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 88 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 13:52

دیروز متوجه شدم کلی از کامنت ها را تایید نکرده ام درهرسه دفترم...مخصوصا اینجا !نه چون نباید میکرده ام یا نه اینکه نخوانده باشم شاننهیادم رفته تایید کنم !..با کلی تاخیر از نوع چند ماه !ببخشید اگر وقت گذاشته اید و نظرتان را نوشته اید و این یاروی بی حواس فقط خواندهتوی دلش جواب داده.وهمین !ببخشید.......ته نوشت : بلاگفای قاتی ظاهرا خودش به طور خودسر " کامنت دانی " را فعلا که بسته!میخواستم در همان " دانی " بنویسم که بعضی کامنت ها عمرشان از سال هم گذشتهمال روزهای زیــــــــــــــــــــادی پریشانی دخترک !همه را دوباره میخوانم و تایید میکنمعذر.. کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 85 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 13:52

سیمان بریزند باید لای پیچ و خم های " قهوه ای" مغز یارویی کهدر قرن نوزدهم در جغرافیایی که آلمان مینامندشعبارت بالا را به جمله ای تبدیل کرد ...وگــِــل بگیرند دهان هر خواننده ای را که آن را زِر زد !!!!!!هرآنچه تورا نکــُــــشد ...درحالیکه باید میکشه !درواقع تورا کشته است ...توزنده مانده ای درحالیکه در هر لحظه آرزوی مرگــــــــــــــــــــــــ میکنی...اسم این قدرت نیست ! کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......ادامه مطلب
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 1:03

هیـــــــــــــــــــــچ کس به اندازۀ تو عید را نمیفهمید و دوست نداشت ... حالا دومین سال است که عید الکن تر ازهمیشه به من دهن کجی میکند ... کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .......
ما را در سایت کوچه پس کوچه های ممنوعۀ زمین .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadooyeashko بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 1:03